کد مطلب:77666 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 182-آفریدگار توانا











و من خطبه له علیه السلام

«الحمد لله المعروف من غیر رویه، و الخالق من غیر منصبه. خلق الخلائق بقدرته، و استعبد الارباب بعزته، و ساد العظماء بجوده.»

یعنی سپاس مختص خدائی است كه شناخته شده از غیر دیدن حس، بلكه به آثار و كردار آفریدگار است از غیر تعب و رنج كشیدن. آفرید جمیع مخلوقات را به قدرت و توانایی خود، یعنی آفرید مخلوقات را از جهت اظهار قدرت خود، و گردانید بنده جمیع خداوندان را به غلبه و قهر خود، یعنی گردانید بندگان خود را خداوند، از جهت اظهار غلبه و قهر خود و مهتر شدن بر بزرگان به سبب جود و بخشش خود، یعنی مهتر گردانید كهتران خود را از جهت اظهار جود خود.

«و هو الذی اسكن الدنیا خلقه، و بعث الی الجن و الانس رسله، لیكشفوا لهم عن غطائها، و لیحذروهم من ضرائها، و لیضربوا لهم امثالها، و لیبصروهم عیوبها، و لیهجموا علیهم بمعتبر من تصرف مصاحها و اسقامها، و حلالها و حرامها، و ما اعد سبحانه للمطیعین منهم و العصاه من جنه و نار، و كرامه و هوان.»

یعنی: و اوست خدای آنچنانی كه سكنا داد به دنیا مخلوق خود را، و فرستاد به سوی جن و انس فرستادگان خود را، تا این كه ظاهر سازند از برای ایشان پوشیده پرده ی دنیا را كه قبح دنیا باشد، و تا اینكه بترسانند ایشان را از ضررهای دنیا، و تا اینكه بزنند از برای

[صفحه 804]

ایشان مثلهای دنیا را، و تا اینكه بینا گردانند ایشان را به عیبهای دنیا، و تا اینكه هجوم بیاورند بر ایشان عبرت گرفتن را از گردش صحتهای دنیا، و بیماریهای دنیا، و حلال دنیا و حرام دنیا، و از آن چیزی كه مهیا ساخته است خدای سبحانه از برای اطاعت كنندگان از ایشان و سركشان ایشان از بهشت و دوزخ، و عزت و خواری.

«احمده الی نفسه كما استحمد الی خلقه، جعل لكل شی ء قدرا، و لكل قدر اجلا، و لكل اجل كتابا.»

یعنی ستایش می كنم او را در حالتی كه رو آورنده ام به سوی ذات او، چنانكه گردانید اسباب و موجبات ستایش خود را كه نعمتهای او باشد، متوجه به سوی بندگان خود، گردانیده است از برای هر مخلوقی مقدار معینی از آثار و خواص و از برای هر قدری مدت معینی از بقاء، و از برای هر مدتی نوشته و ثبتی كه متغیر و متبدل نمی تواند شد.

منها فی ذكر القرآن

یعنی بعضی از آن خطبه است در ذكر اوصاف قرآن:

«فالقرآن آمر و زاجر، و صامت ناطق، حجه الله علی خلقه، اخذ علیهم میثاقه، و ارتهن علیهم انفسهم اتم نوره، و اكرم به دینه و قبض نبیه صلی الله علیه و آله، و قد فرغ الی الخلق من احكام الهدی به.»

یعنی پس قرآن امركننده ی به معروف است، نهی كننده ی از منكر است، و خاموش به زبان است گویای به بیان، حجت خدا است بر خلق خدا، گرفته است خدا بر خلق عهد و پیمان اقرار به قرآن را، به تقریب اعطاء عقل دانای به معجزه بودن قرآن، و گرو گرفته است از خلق نفسهای ایشان را كه چنانچه وفا به عهد نكنند نفوس ایشان در معرض عذاب و تلف باشد، و تمام گردانید روشنایی معارف و معانی قرآن را به ترجمان رسول ختمی، و گرامی و بزرگ داشت به سبب ارشاد قرآن دین منسوب به او را، و گرفت روح پیغمبر خود، صلی الله علیه و آله، را و حال آنكه فارغ شده بود او رساندن به سوی خلق را، از حكمتهای راه نماینده ی قرآن.

[صفحه 805]

«فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه، فانه لم یخف عنكم شیئا من دینه، و لم یترك شیئا رضیه او كرهه الا و جعل له علما بادیا، و آیه محكمه تزجر عنه او تدعوا الیه، فرضاه فیما بقی واحد، و سخطه فیما بقی واحد.»

یعنی پس یاد كنید از او سبحانه به اوصاف عظمت و بزرگی، به آن اوصافی كه یاد كرد به آن از عظمت ذات خود، پس به درستی كه پنهان نداشت از شما چیزی از دین خود را، و وانگذاشت چیزی را كه راضی بود از آن و بر وفق مصلحت بود، یا كراهت داشت از آن و مستلزم مفسده بود، از مامورات و منهیات، مگر اینكه گردانید از برای آن نشانه ی ظاهر كه پیغمبر، صلی الله علیه و آله، باشد، و علامت استوار كه قرآن باشد كه بازدارد از آن مكروه یا بخواند به سوی آن مرضی بندگان را، پس رضای او در مابقی و آینده ی از زمان یكی است، یا گذشته از زمان پیغمبر، صلی الله علیه و آله، و غضب او در مابقی و آینده از زمان یكیست، یا گذشته از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله یعنی نسخی و تغییری در احكام او نخواهد بود.

«و اعلموا انه لن یرضی عنكم بشی ء سخطه علی من كان قبلكم، و لن یسخط علیكم بشی ء رضیه ممن كان قبلكم، و انما تسیرون فی اثر بین، و تتكلمون برجع قول قد قاله الرجال من قبلكم.»

یعنی بدانید كه هرگز راضی نمی شود خدای تعالی از شما به چیزی كه دشمن داشت آن را بر كسی كه بود پیش از شما كه منكرات و منهیات باشد. و هرگز دشمن نمی شود بر شما به چیزی كه راضی داشت آن را از كسی كه بود پیش از شما، كه مرضیات و مامورات باشد. و نیستید شما مگر اینكه سیر و رفتار می كنید در نشانه ی رفتار ظاهر كه طریقه ی پیغمبر، صلی الله علیه و آله، باشد، و سخن می گویید به تكرار و اعاده ی قولی كه گفتند آن را مردان پیش از شما كه اقرار بما جاء به النبی صلی الله علیه و آله باشد، پس باید البته مانند سابقین متابعت سنت و طریقه ی پیغمبر، صلی الله علیه و آله، و احكام قرآن كرده باشید.

«قد كفاكم موونه دنیاكم، و حثكم علی الشكر، و افترض من السنتكم الذكر، و اوصاكم بالتقوی، و جعلها منتهی رضاه و حاجته من خلقه، فاتقوا الله الذی انتم بعینه، و نواصیكم بیده، و تقلبكم فی قبضته، ان اسررتم علمه، و ان اعلنتم كتبه. و قد وكل بذلك حفظه كراما، لایسقطون

[صفحه 806]

حقا، و لا یثبتون باطلا.»

یعنی به تحقیق كه جود و كرم خدا كفایت كرده است شما را موونه و ضروریات دنیای شما را، از خلق كردن نعمتهای گوناگون غیر متناهیه از برای منفعت شما، و تحریض كرده است شما را بر شكر آن نعمتها، و واجب ساخته است ذكر و ستایشی را كه ناشی از زبانهای دهان و جنان شما باشد، و وصیت كرده است شما را بر شكر به آن رسول صلی الله علیه و آله، و به بیان قرآن تقوی و پرهیزگاری را، و گردانیده است آن را منتهای خشنودی و ثواب خود، و مقصود و فایده از خلق خود، زیرا كه فایده ای انفع از تقوی نیست از برای خلق، پس بپرهیزید خدای آنچنانی را كه شما در پیش چشم مشاهده ی او حاضرید اگر چه بی آلت جسم باشد، زیرا كه علم او راجع به بصر اوست نه بعكس، و كاكلهای وجود شما در دست قدرت اوست، و گردیدن شما از حالی به حالی در قبضه ی اقتدار اوست، شریكی در تصرفات در خلق ندارد، اگر اعتقادات جنانی است كه پنهان كرده اند، دانسته است آن را، و مكتوب بر لوح جنان بر او عیان است، و اگر اعمال اركانی است كه آشكار كرده اید، نوشته است آن را در دفتر الواح حفظه، و به تحقیق كه موكل ساخته است به اعمال اركانی شما ملائكه ی نگاه دارندگان بزرگان را كه نمی اندازند از قلم هیچ عمل محقق موجودی را، چه صغیره باشد و چه كبیره، و اثبات نمی كنند و نمی نویسند در دفتر خود افعال باطله ی نكرده را، یعنی از روی غفلت، زیرا كه از برای آنها سهوی و غلطی نیست، دفتر آنها مجموع حق و صدق و مطابق واقع است.

«و اعلموا ان «من یتق الله یجعل له مخرجا» من الفتن و نورا من الظلم، و یخلده فیما اشتهت نفسه و ینزله منزل الكرامه عنده، فی دار اصطنعها لنفسه، ظلها عرشه، و نورها بهجته، و زوارها ملائكته، و رفقائها رسله.»

یعنی بدانید كه به تحقیق كه كسی كه بپرهیزد عذاب خدا را، قرار می دهد خدا از برای او راه بیرون رفتن از فتنه های ضلالات و شبهات دنیا و شدائد مرگ و اهوال روز قیامت را، و قرار می دهد از برای او نور علم و معرفت را، از جهت خروج از ظلمت جهل و نادانی،

[صفحه 807]

و جاوید گرداند او را در هر چیز كه رغبت داشته است نفس او از مشتهیات اخروی، و فرود می آورد او را در منزل عزت و قرب در نزد خود، در سرای بهشتی كه ساخته است او را از برای نفس خود، یعنی از بندگان خاص مقرب خود، سقف آن سرا تخت سلطنت و مظهر پادشاهی اوست، و نور آن مظهر حسن جمال اوست، ملاقات كنندگان اهل آن سرا فرشتگان اویند، و همنشینان با اهل آن رسولان اویند.

«فبادروا المعاد، و سابقوا الاجال، فان الناس یوشك ان ینقطع بهم الامل، و یرهقهم الاجل، و یسد عنهم باب التوبه. فقد اصبحتم فی مثل ما سال الیه الرجعه من كان قبلكم، و انتم بنوسبیل، علی سفر من دار لیست بداركم، قد اوذنتم منها بالارتحال، و امرتم فیها بالزاد.»

یعنی پیشی گیرید و مهیا شوید آخرت را به عبادت و بندگی، و سبقت نمائید مرگهای طبیعی را به موت ارادی، و به قطع علائق دنیوی، پس به تحقیق كه مردمان، نزدیك است اینكه منقطع گردد آرزوهای ایشان و فروگیرد ایشان را مرگ، و بسته گردد بر روی ایشان دروازه ی توبه كردن، به تقریب فرصت ندادن مرگ، و مانع گردیدن مقدمات مرگ از مرضهای شدیده، پس به تحقیق كه داخل صبح شدید در مثل حالتی كه درخواست كردند مراجعت به سوی آن حالت را كسانی كه پیش از شما بودند و مردند و آن حالت اقتدار بر توبه و ندامت از كرده و تلافی بر نكرده است، و حال آنكه شما ابناء سبیل یعنی مسافران بی زاد و راحله اید، ثابت بر سفر كردن از سرایی هستید كه نیست سرای ماندن شما، به تحقیق كه اعلام شد به شما به كوچ كردن از آن سرا كه قطع علاقه كردن باشد، و مامور شدید به برداشتن توشه ی آخرت از آن سرا كه تقوی و پرهیزكاری باشد.

«و اعلموا انه لیس لهذا الجلد الرقیق صبر علی النار، فارحموا نفوسكم، فانكم قد جربتموها فی مصائب الدنیا، فرایتم جزع احدكم من الشوكه تصیبه، و العثره تدمیه، و الرمضاء تحرقه، فكیف اذا كان بین طابقتین من نار، ضجیع حجر، و قرین شیطان؟! اعلمتم ان مالكا اذا غضب علی النار حطم بعضها بعضا لغضبه، و اذا زجرها توثبت بین ابوابها جزعا من زجرته. ایها الیفن الكبیر الذی قد لهزه القتیر، كیف انت اذا التحمت اطواق النار بعظام الاعناق، و نشبت الجوامع حتی اكلت لحوم السواعد؟»

[صفحه 808]

یعنی بدانید به تحقیق كه نیست از برای این پوست تنك بدن شكیبایی بر آتش، پس رحم كنید بر نفسهای شما، پس به تحقیق كه شما تجربه و امتحان كرده اید نفوس را در مصیبتهای دنیا، پس دیدید جزع یكی از شما را از جهت خاری كه فروشده باشد به او، و لغزشی كه سبب خون آمدن عضوی از او شده باشد. و ریگ گرمی كه سوزانده باشد او را، پس چگونه باشد حال او در وقتی كه میان دو تابه از آتش باشد، در حالتی كه همخوابه باشد با سنگ افروخته شده، و همنشین باشد با دیو و دد! آیا دانسته اید به تحقیق كه فرشته ی مالك موكل بر دوزخ در وقتی كه خشم كند بر آتش می شكند بعضی آتش بعضی را از التهاب و جوشش به سبب خشم مالك، و در وقتی كه صیحه زند بر آتش فرومی جهد آتش دوزخ میان دروازه های دوزخ از جهت جزع كردن از صیحه ی او؟ ای پیر بسیار عمر كرده آنچنانی كه مخلوط شده است به او پیری، چگونه باشی تو در وقتی كه داخل شد و جا گرفت طوقهای آتش در استخوانهای گردنها، و چنگ فروبرد غلها و زنجیرها، تا اینكه خورد گوشتهای بازوها را كه بسته شده اند به غل و زنجیر؟

«فالله الله معشر العباد! و انتم سالمون فی الصحه قبل السقم، و فی الفسحه قبل الضیق، فاسعوا فی فكاك رقابكم، من قبل ان تغلق رهائنها، اسهروا عیونكم، و اضمروا بطونكم، و استعملوا اقدامكم، و انفقوا اموالكم، و خذوا من اجسادكم تجودوا بها علی انفسكم، و لا تبخلوا بها عنها.»

یعنی پس اطاعت كنید خدا را، اطاعت كنید خدا را، ای گروه بندگان! و حال آنكه شما سالم باشید از موانع در حال صحت پیش از بیماری، و در حال وسعت پیش از تنگی، پس تلاش كنید در واكردن گرههای گناهان گردنهای نفوس شما، پیش از آنكه سخت بسته گردد عقد گروهای آنها كه خصلتهای ذمیمه ی آنها باشد، بیدار گردانید چشمهای شما را به شب زنده داری، و لاغر و تاریك گردانید شكمهای شما را به روزه داری، و كار بفرمایید پاهای شما را در رفتار راه خدا، و انفاق كنید مالهای شما را در راه خدا و بگیرید بدنهای شما را در حالتی كه بخشش و فدا كنید بر ارواح شما، و بخیل نشوید به بدن كم بها در

[صفحه 809]

فدای روح گرانبها، یعنی بكشید بدنها را از لذات آنها، و زنده گردانید ارواح را به حیات ابدی و تنعم سرمدی.

«فقد قال الله سبحانه: (ان تنصروا الله ینصركم و یثبت اقدامكم) و قال: (من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له وله اجر كریم) فلم یستنصركم من ذل، و لم یستقرضكم من قل، استنصركم (و له جنود السماوات و الارض و هو العزیز الحكیم) و استقرضكم (و له خزائن السماوات و الارض و هو الغنی الحمید) و انما اراد ان (یبلوكم ایكم احسن عملا).»

یعنی پس به تحقیق كه گفته است خدای سبحانه اینكه «یاری كنید او را در بندگی كردن، یاری می كند خدا شما را در ثواب جزیل دادن، و ثابت و استوار می گرداند پاهای شما را در راه رفتن به سوی بهشت» و گفت خدای تعالی: «كیست آن كسی كه قرض می دهد خدا را قرض دادن نیكو، یعنی به عبادت كردن بی شرك و ریا، پس دو چندان گرداند خدا جزای عوض آن قرض را از برای او، و حال آنكه باشد از برای او مزد با كرامت با عزت»، پس خدای تعالی طلب نكرد یاری را از جهت خوف مذلت و خواری، و نخواست قرض از شما به تقریب كم داشتن خزینه، طلب یاری كرد از شما «و حال آنكه مملوك او است لشكرهای آسمانها و زمینها، و حال آنكه اوست صاحب غلبه و حكمرانی»، و طلب كرد از شما قرض را «و حال آنكه مملوك اوست خزینه های آسمانها و زمینها، و حال آنكه اوست بی نیاز مطلق بالذات، ستایش كرده شده ی بخشایش بر كل مخلوقات»، و اراده نكرد از استنصار و استقراض «مگر ابتلا و امتحان شما را، تا اینكه ظاهر بشود كه كدام یك از شما بهترید از روی كار بندگی كردن»، اگر چه امتحان حقیقی كه مستلزم جهل است بر خدا روا نیست، لكن چون رفتار خدای تعالی با بندگان به سبب

[صفحه 810]

زیادتی مرحمت، مانند امتحان است، گفته شد امتحان، چنانكه در سابق محقق شد معنی امتحان به تفصیل.

«فبادروا باعمالكم تكونوا مع جیران الله فی داره، رافق بهم رسله، و ازارهم ملائكته، و اكرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابدا، و صان اجسادهم ان تلقی لغوبا و نصبا، «ذلك فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم» اقول ما تسمعون، و الله المستعان علی نفسی و انفسكم، و هو حسبنا و نعم الوكیل.»

یعنی پس پیشی بگیرید به اعمال و عبادات شما كه می باشید شما با همسایگان بندگان خاص خدا در سرای خدا كه بهشت باشد، رفیق می گرداند با ایشان رسولان خود را، و به زیارت ایشان می فرستد فرشتگان خود را، و گرامی می دارد گوشهای ایشان را از اینكه بشنوند آواز هموار آتش را هرگز، و محافظت می كند بدنهای ایشان را از اینكه برخورند به زحمت و تعبی «این است فضل و كرم خدا، عطا می كند به كسی كه بخواهد، و خدا است صاحب فضل و كرم بزرگ». من می گویم چیزی را كه شما می شنوید. و خداست خوانده شده به یاری بر نفس خودم، و بر نفسهای شما، و او بس است در یاریگری ما را، و او خوب وكیل و صاحب اختیاری است.

[صفحه 811]


صفحه 804، 805، 806، 807، 808، 809، 810، 811.